شعر چون سبوی تشنه از اخوان ثالث
چون سبوی تشنه..
از تهی سرشار،
جویبار لحظهها جاریست.
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب، واندر آب بیند سنگ،
دوستان و دشمنان را میشناسم من.
زندگی را دوست میدارم؛
مرگ را دشمن.
وای، اما – با که باید گفت این؟ - من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن.
جویبار لحظهها جاری.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 1:48 توسط تونی0098
|